فهرست
سلامی دوباره دارد هر صبح
سلامی دوباره دارد هر صبح
تاریخ تولد: 2 تیرماه 1341
محل تولد: زنجان – ابهر – ابهر
تاریخ شهادت: 11 مرداد ماه 1362
محل شهادت: فکه
وضعیت تأهل:
تعداد فرزندان:
گلزار شهدا: بهشت کبری ابهر
شهید پرویز آرام در سال 1341 در یک خانواده مومن و مذهبی در روستای قره آقاج از توابع شهرستان ابهر دیده به جهان گشود وی در سن 12 سالگی پدرش را از دست داد و زندگی پر مشقت را از همان دوران نوجوانی آغاز نمود او با توجه به مشکلات که داشت تحصیلات ابتدایی را در روستا به پایان رساند و تحصیلات راهنمایی را هم در مدرسه معلم ابهر به پایان رساند.
او به علت یک اتفاق ناگواری که برای خانواده رخ داد مجبور به ترک تحصیل شد و شروع به کار کشاورزی کرد تا خرج خانواده اش را درآورد او در تاریخ 12 تیر ماه سال 1361 به استخدام ارتش جمهوری اسلامی ایران در آمد و مدت 4 ماه آموزش را در پادگان لشگر ک تهران با علاقه فراوان تمام کرد و مشغول خدمت شد.
وی همچنین 2 ماه دوره آموزش تخصصی را در شیراز گذراند و دوره توپچی نفربر پی ام پی روسی را به اتمام رساند و بعد از آن به لشگر 16 زرهی قزوین اتقال یافت و در گردان 185 و دسته شناسایی در منطقه جنوب مشغول انجام وظیفه شد و چند مدت دوشادوش دیگر رزمندگان اسلام در جبهه خدمت نمود او در عملیات های والفجر مقدماتی یک شرکت کرد و وارد مبارزه شد او دراین ایام در منطقه فکه بود و جزء دست شناسایی گردان 185 و موقع شهادت به اتفاق دیگر دوستانش از جمله محسن پرویزی ورجویی و سرهنگ صفوی که در حال شناسایی بودند مورد حمله توپخانه های دشمن مزدور قرار گرفته و 11 مرداد سال 1362 در منطقه فکه به درجه رفیع شهادت نائل شد.
بسمه تعالى
به نام پروردگار، به نام آفريننده آسمان و به نام پرودگار حسين، سيدالشهداء و خمينى بت شكن.
سلام اى مادر و اى برادران عزيزم، اكنون كه به خواست خداوند تبارك و تعالى توفيق آن را پيدا نمودم تا در ميدان امتحان الهى راه يابم، اميدوارم در اين راه فاتح، شاد و مسرور و در بازگشت با قلبى آكنده از شادى و نواى پيروزى بر لبانم به آغوشتان باز گردم.
انشاءالله اكنون كه كوله بار هجرت بستهام و خود را براى جهاد اصغر آماده كردهام، اميدوارم كه بتوانم در جهاد اكبر پيروز شوم و آنگونه كه مكتب اسلام خواسته است، بتوانم خود را سرباز عندالله بپرورانم.
مادرم! آيا از اينكه از وجود پر ثمر عمرت يك شهيد پرورش يافته در مكتب الهى، بيرون آمده است، افتخار نمىكنى؟ آيا از اينكه توانستهاى در مهمترين برهه از زمان و آن هم در زمانى كه اسلام عزيز مورد حملات گوناگون گرگهاى عصر و شب قرار گرفته است، قربانى ناقابلى را اهدا كنى، خرسند نيستى؟ اگر جوابت مثبت است كه درود خدا و رسول خدا بر تو باد كه چه خوب اسلام را شناختهاى و از امتحان الهى سربلند و فاتح بيرون آمدهاى.
مادر عزيزم! خوب مىدانم كه طاقت شنيدن خبر شهادت فرزندت را ندارى، ولى بدان كه بايد صبر و استقامت كرد. آيا حسين(ع) در زمين كربلا و آيا زينب در آن همه مصيبتها را فراموش كردهايد؟ آيا فراموش كردهايد كه زينب چگونه فرياد حسين را در برابر جباران تاريخ اقامه كرد و طاغوتيان را رسوا نمود؟ مىدانم، هر چند برايت خبر ناگوارى است ولى براى خدا و براى اينكه روحم آزرده نشود از شما تنها يك خواهش دارم و آن اينكه هرگز قطره اشكى در چهرهات مشاهده نشود و خنده پيروزى و قبول شدن در امتحان الهى بر لبانت نقش بسته و به خداى بزرگ اثبات كن كه آنچه دادهاى، تنها يك امانت بوده است.
در پايان از همه شما تقاضا دارم كه براى رهبر كبير انقلاب، امام خمينى دعا كنيد.